گفتم...
دیشب همه خونمون دعوت بودن شام باقالی پلو با گوشت پختم با سبزی خوردن . سالاد کاهو و ژله و کفیر خیلی خوشمزه شده بود... بعداز شام،چای ریختم بعد گفتم:راستی میخواستم یه چیزی نشونتون بدم تصویر سونو گرافیم رو گذاشتم تو تلویزیون همه با تعجب نگاه میکردن خواهرام گفتن:یعنی... یعنی... اره... واقعا... جدی ما خاله شدیم؟؟؟!!!! گفتم اره خاله شدید همه خوشحال شدن بابا و داداشم که چشماشون داشت از حدقه درمیومد...سرخ شدن... دست زدن و ذوق کردن همه تبریک گفتن مادرشوهرم فقط گفت مبارک باشه اهی به سلامتی کنار بری اصلا نه لبخندی نه شادی ای .... پدر شوهرم هم همین طور مثلا تنها نوه و اولین نوه شونه خورد تو ذقم بعد کیکی که من و ...